Friday, October 21, 2005

صفحه ای را باز می کنم که جمله ی آخرش نقطه دارد. از حال به گذشته نگاه می کنم. جایی نوشته ام داستان من اینجا تمام می شود. یعنی امضا کرده ام این داستان دیگر مال من است. مال من شده است. می دانستم؟ چیزی که می خوریم در ما باقی نمی ماند چون جزئی از ما می شود. من نخورده ام، تف کرده ام.
داستان تف کرده ی من پا نگرفت. اوج نگرفت. فقط تمام شد. طوری که حالا بیرون و توی آن وجود دارند. من از بیرون آن می توانم توی آن را بخوانم. من دیگر کلمه ای در کتابی نیستم، بلکه کتابی در دستم دارم.
کتاب تمام می شود و من تمام نمی شوم. یعنی به عنوان دستی که تمام نشده، قیچی بر می دارم و تکه ای از ابَرکتاب را می برم. لوله اش می کنم. پرت اش می کنم. تکه کتاب در لحظه بریدن به من تعلق دارد. من با تمام وجود صاحبش هستم. جسمِ این داشتن آنقدر تحمل ناپذیر است که به محض لمس آن، آن را پس می زنم. اگر داشته باشم، نمی توانم باشم. همان طور که من دیگر قهرمان داستان هایی که نوشته ام نیستم. آن کلمه ها و حروفشان نیستم. آن ها را داشته ام، پس زده ام. پس داده ام.
اینجا که می نویسم چیزی مال من نیست. راحتم. در امتداد کاغذهایی می نویسم که کسی دیگر پرت می کند. کاغذهایی از پیش بریده شده و بنابراین بی صاحب. توهم ِ داشتن شکل نمی گیرد.
پ.ن. شاید برگردم به کتاب خودم. آنجا هنوز چیزی هست که من نمی فهمم. مرا می کشد. و می کشد.

پریسا

No comments: