Sunday, March 20, 2005



اينجا وبلاگ است ديگر. نه؟؟؟ بايد يک چيزي تويش نوشت ديگر. نه؟؟؟؟ نمي شود که همين طور ولش کرد به امان خدا! نه؟؟؟؟
چند ساعت ديگر عيد است.بايد سال نو را تبريک گفت ديگر. نه؟؟؟؟ بايد رفت عيد ديدني! بايد ديد و بازديد کرد.نه؟؟؟ سالي يک بار؟ بايد يادت بيفتد که دايي جان و خاله خانومي هم هست تا يه وقت زبونم لال مرحوم شدند يادت نرود بروي ختم شان! بايد يادت نرود عمه جان خانوم و خاله جان را زودتر از همه عيد ديدني کني. آخر بزرگند ديگر! احتمال مردنشان نسبت به بقيه بيشتر است!
سرکه و سيب و سنجد و سنبل و سماق و سبزه و سکه و سکه و سکه و شايد هم سکسکه!
يک سال ديگر هم گذشت. هنوز که نگذشته. يکي دو ساعتي مانده. تو هم هولي ها!!! مي خواهم سر تحويل خيره شوه به ماهي ها. يعني راستش هر سال همين تصميم را مي گيرم. اما نمي شود که. هي کار پيش مي آيد. اما اين دفعه ديگر شوخي ندارم. مسخره که نيستم ! بيست و اندي سال است سر کارمان گذاشته اند! مثل مامان که نمي دانم که سر کارش گذاشته است. آنقدر خانه تکاني کرده که خدا مي داند. پوست دستانش مثل چوب شده اند. عين پوست کاج. ديدي که؟ هميشه سبز است.. چرند مي گويم. نه؟؟؟ بايد به رسم و رسومات احترام گذاشت! عرق ملي ات کجا رفته؟! جايي نرفته به جان شما. امروز آنقدر گرم بود.کلي عرق ريختم! مثل همين حالا که دارم عرق مي ريزم! نمي شود که همين طور ولش کرد به امان خدا! وبلاگ است ديگر. بايد درش چيزي نوشت!

زت زياد!


آفتا

No comments: