اگر گذرتان به شهر بازي افتاده باشد كودكان معصومي را ميبينيد كه آدامس و فال در دست از پشت ميلههاي فلزي شهربازي با حسرت و آه نظارهگر چرخ و فلكهايي هستند كه آرزوي نشستن در آنها در دلشان مانده و...
کمي درس مي خوانم و براي استراحت مشغول چرخيدن در اين دنياي مجازي مي شوم. لينک بالا را مي خوانم و ناخودآگاه يک دسته گل قرمزي جلوي چشمم مي آيد که به طرز ناشيانه اي تزيين شده و با زحمت زيادي سعي دارد از شيشه ماشين به داخل وارد شود.
همان داستان هميشگي.. کودکان خياباني.. گمانم وبلاگ من هم همان وبلاگ هميشگي است. هماني که هراز گاهي از سر بيکاري دم از ناله براي مشکلات اجتماعي مي زند تا آپديتي کرده باشد!
No comments:
Post a Comment